ما از اوّلِ انقلاب دوگونه انقلابى داشتیم و انقلابیّون ما دوگونه نقش ایفا کردند. بعضى از انقلابیّون، انقلابیّونِ مثبت بودند؛ بعضى از

انقلابیّون هم انقلابیّون منفى بودند. در اوایل انقلاب، انقلابىِ منفى به آن انقلابىاى مىگفتیم که از میدان کار و تلاش و حرکت، آنجایى

که دردسرى داشت، عقب مىکشید. انقلابى بود، اما انقلابىِ وجاهتطلب و راحتخواه؛ انقلابىاى که مىگفت من مبارزهام را قبل از

انقلاب کردهام، اکنون دیگر مىخواهم احترام شوم. بنابراین، چنین کسانى به میدان خطر و دردسر و آنجایى که چهار نفر آدم از انسان

گلهمند مىشوند، وارد نمىشدند.یک عدّه هم انقلابىِ مثبت بودند . حاضر بودند آبرویشان را هم خرج کنند. آنجایى که فکر مىکردند

وجودشان مىتواند کمکى بکند، با همهى وجود حاضر بودند. اگر جبهه بود، یک طور؛ اگر دانشگاه بود، یک طور؛ اگر میدان فرهنگى یا

سیاسى بود، وارد میدان مىشدند . انقلابىِ منفى، خودش را از کار کنار مىگیرد؛ اما اگر یکوقت کارى هم به دستش افتاد، مثل

آدمهایى که هیچ کارى در دستشان نیست، حالت منفىبافى و شکل اپوزیسیون به خودش مىگیرد؛ کأنّه در هیچ کارى مسئولیت ندارد!

انقلابىِ مثبت حتّى اگر هیچکاره هم باشد، خودش را مسئولترین افراد مىداند و وارد میدان مىشود . من مىخواهم به شما عرض کنم: عزیزان من! جوانان ! انقلابىِ مثبت باشید. دانشگاه باید انقلابیّون مثبت پرورش دهد؛ این ملت و این

تاریخ به شما نیاز دارد؛ باید خودتان را آماده کنید. اگر شما در میدان باشید، آیندهى بسیار درخشانى در انتظار این کشور است. ما امروز

از لحاظ بعضى از امتیازات در دنیا بىنظیریم؛ از لحاظ بعضى از امتیازات هم کمنظیریم. ما از لحاظ موقعیت سوقالجیشى، از لحاظ

ارتباط و اتّصالِ این دو بخش عالم و از لحاظ وقوع در منطقهاى که از لحاظ اقلیمى داراى شرایط بسیار متنوّعى است و براى انواع و

اقسام کار آماده است، جزو کشورهاى کمنظیریم . از لحاظ بعضى از منابع در دنیا بىنظیریم؛ حد اقل از لحاظ اجتماع این همه منابع

گوناگون زیر زمینى در دنیا بىنظیریم؛ نفت و گاز و امثال این منابع از یک طرف، منبع نیروى انسانى از طرف دیگر. ما این همه جوان

داریم، آن هم نه جوان گیجِ بىاستعداد. جوان ایرانى، جوان بااستعداد و هوشیار و آگاه است

 

است. باید محصول دانشگاههاى ما، انقلابىِ مثبت، انقلابىِ فعّال، انقلابىِ مسئول، انقلابىِ متعهّد و امیدوار باشد؛ که من

امیدوارم چنین هم باشد.

 

این دعاهایى که مشاهده مىکنید، دعاهاى معمول امیر المؤمنین است. دعا و تضرّع و انابهى امیر المؤمنین، از دوران جوانیش بود. آن

روزها هم امیر المؤمنین مشغول بود. زمان پیامبر هم یک جوان انقلابىِ در میدانِ همهکارهى این طورى بود. او همیشه مشغول بود و

» ابو درداء « ؟ وقت خالى نداشت؛ اما همان روز هم وقتى نشستند و گفتند در بین اصحاب پیامبر، عبادت چه کسى از همه بیشتر است

گفت: على. گفتند چطور؟ نمونه و مثال آورد و همه را قانع کرد که على از همه بیشتر عبادت مىکند. زمان جوانى، بیست و چند سالش

بود؛ بعد از آن هم که معلوم است. زمان خلافت نیز همینطور بود